فرّارییت مواد عطّاری به میزان نسبتاً زیادی متفاوت است. برخی از آنها فقط چنـد دقیقـه بـر
روی نوار بویایی باقی میمانند و برخی دیگر هفته ها. از این رو معمول است مواد اولیه را به سه گـروه
، سال ۱۹۵۵؛ کارلز، سال ۱۹۶۱) نوتهای پایه بیشتر از همـه دوام و مانـدگاری ۴۵۰ تقسیم کنیم. (پوچر
دارند. نوتهای میانی، یا تصحیحکننده از فرّارییت متوسطی برخوردارند و نوتهای اولیه، از همه بیشتر
هنگام انتشار عطر در طول تبخیر ۴۵۱ فرّارند. برقرار نمودن تعادل میان این سه گروه از مواد در فرمول،
و کیفیت زیباشناسی آن اهمیت زیادی دارد.
کارلز، ساختار عطر را به شکل مثلّثی که به سه قسمت افقی تقسیم شده نشان میدهـد. ایـن
سه قسمت، به ترتیب از بالا به پایین، مبین نوتهای اولیه، میانی و پایه و نسـبت آن هاسـت.
نظریات عطّاران در خصوص فرّاریت مواد که با آزمایشات تبخیر، بر روی نـوار بویـایی انجـام
(۱۹۷۰) ‘‘بِنزیـل ۴۵۲ پذیرفته، به صورت قابل ملاحظهای متفاوت است
برای مثال ‘‘هلمـوت فیـورِر ’’
‘‘متیل ایونون’’ را نوت اولیه میداند.
در حالی که کارلز این مواد را نوت پایه به شـمارو
سالیسیلات’’
میآورد.
(نظر کارلز درست است.)
اینکه فیورِر ‘‘بِنزیل سالیسیلات’’ را نوت اولیه میشناسد، شـاید بـه
دلیل ضعف آشکار رایحۀ آن، مخصوصاً بعد از اینکه ناخالصیهای اندک آن تبخیر گردید، میباشد.
مـا‘‘متیل ایونون’’ را بالای نوت پایه قرار میدهیم که در بسیاری از عطرها به عنوان پلـی مـابین نـوت
میانی و پایه عمل مینماید.
جانمایی مواد اولیۀ طبیعی، در میان نوتهای اولیه، میانی و پایه سخت میباشد. چرا کـه ایـن
محصولات، دارای اجزایی زیادی هستند که از لحاظ فرّاریت با هم متفاوت میباشند. بـرای ایـن گونـه
محصولات، معمول است فقط چسبندگی اجزا مشخّصۀ محصول را در نظر بگیرند. در خصوص فرّاریت
دارای ۴۵۳ محصولات طبیعی نیز شاهد تفسیرهای متفاوتی هستیم.
بسیاری از این مواد ماندگار، همانگونه که کارلز گفته، هنگامی که ابتـدائاً استشـمام مـی گردند، بوی نسبتاً نامطبوعی دارند. لذا یکی از وظایف اجزا بهبوددهنده (اصلاحکننـده ، نـوت میـانی ) ودر اینجا مفید است زمانهای ابقای مواد که به وسیلۀ گاز کروماتوگرافی با استفاده از سـتون – نوتهای اولیه این است که شخصیت این محصولات را در آکورد نهایی مقهور و آرایش نماید.مشخّص گردیده را بیان نماییم.
این زمانها نشانۀ واقعیتری از میـزان ۴۸۰ های قطبی نوع کاربوواکسفرّاریت نسبی مواد در ترکیب میباشند. علیایحال، اغلب عطّاران با آزمایشاتی که شخصاً انجام داده اندو طبق روش کارشان، تفسیر متفاوتی از فرّاریت مواد دارند. چرا که شـیوه زیـاد علمـی نیـز مـی توانـد گمراه کننده باشد و به قول کارلز، دانشجوی عطّاری، با فراموش نمودن اطّلاعات تئوریکی که داشته وبا بنا نهادن طبقهبندی تجربی خودش، به زودی خبرگی غیرمنتظرهای را در این خصـوص بـه دسـتمیآورد.رابطۀ بین نوتهای اولیه، میانی و پایه در همۀ انواع فرمولهای عطر اعمال میگردد. بـه هـرحال، نسبتهای فعلی که در مثلث نمودار ۹-۱ نشان داده شده، در عطر فاخری که بین ۱۲ تا %۱۸ باالکل رقیق میگردد، اعمال میشود. به دلیل تأثیر خود الکل، دزِ بهینه برای ترکیب عطر، لزومـاً بـرایتمامی بیسها یکسان نیست و درصدها میبایست با سعی و خطا، مجدداً محاسبه شـود . در عطرهـایمردانه که اغلب رقیقتر بوده و غلظت مواد خوشبو پایینتر است، معمولاً نسبت بیشتری از مواد فـرّارکه برای ایـن قبیـل ترکیبـات نیـاز اسـت را بـه ۴۸۱ استفاده میشود. چرا که باید حس’’ تر و تازگی’’محصول بدهد. همانگونه که تاکنون بیان گردید، در بسیاری از عطرهای مدرن، نسبت نوت اولیه، بـهمیزان زیادی تقلیل یافته و بجای نوت ‘‘تر و تازه’’ سنّتی، از مقدار کمتری از مواد شدیداً قوی استفادهمیگردد. در محصولات کارکردی از قبیل صابونها و کرمهای آرایشی، بیس محصـول مـی توانـد بـهمیزان یکسانی، نقش مهمی را بر مناسبترین تعادل بین اجزا بازی کند. در نهایت، میبایست قضاوتزیباشناسی شخصی و تجربه، راهنمای کار عطّار باشد. اصول ذکر شده فقط به عنوان راهنما هستند ونبایستی آنها را به عنوان روش کار ثابت تحمیل نمود.
همانگونه که قبلاً بیان گردید، هر رایحهای خودش را در یکی از مراحل نوتهای سـه گانـه،
قویتر نشان میدهد تا در مراحل دیگر. این موضوع از یک طرف به دلیل ارتباط بین ساختار ملکـولی
و فرّاریت و از طرف دیگر به دلیل ارتباط بین ساختار ملکولی و رایحه است.